دخترو پسری بود که عاشق هم بودن و عشقشون پاک ترین عشق بود
یه روزی این دوتا تو خیابون با هم قدم می زدن که حال دختر یهویی بد می شه
و باعث می شه از حال بره و بیو فته زمین
پسر میبرتش بیمارستان خلاصه حال دختر خوب می شه
روزی خانواده ی دختر به مسافرت رفته بودن که به پیشنهاد پسر
دختر قبول می کنه تا چند ساعتی پیش عشقش باشه
پسر به دختر می گه بریم اتاقم تا تو کامپیوتر چیزی نشونت بدم
وقتی دختر وارد اتاق می شه پسر درو قفل می کنه
و دختر متعجب به عشقش به کسی که اعتماد داشت نگاه می کنه بعدش پسر با زور
بادختر ارتباط برقرار می کنه و دختر هم کلی پسررو فحش می ده و می گه ما عشقمون یه عشق پاک بود تو
هم چیزی خراب کردی دیگه دوست ندارم و همینجوری که می خواست بره پسر دستشو می گیره و می گه:
حالا شدیم عین هم
تو ایدز داشتی و من مجبور به این کار شدم منو ببخش .......
و سر انجام تو اغوش هم دیگه چشم به این دنیا می بندن
MAN O ARTIM
نظرات شما عزیزان:
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒
▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒
▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به چت روم منم سر بزنین...........روم با امکانات....حتما بیایین دیدن کنین با مکانی گرم
http://asemoon1.loxblog.com/
بازم بهم سر بزن منتظرت هستم بی صبرانه
فعلابای
ایشااالله با عشقت روزگار خوشی رو سپری کنی